یه دختره کوری در این دنیای نامرد زندگی میکرد این دختره یه دوست پسر داشت که عاشق اون
بود. دختره همیشه میگفت اگه من چشمامو داشتم و بینا بودم همیشه با اون میموندم یه روز یه
نفر چشاشو داد به دختره و بینا شد دختره دید پسره نا بیناس بهش گفت دیگه نمی خوام برو
پسره
با ناراحتی رفت و یه لبخند تلخ بهش زد و گفت مواظب چشمای من باش ؟
چرا این دخترا نامردن ؟؟؟؟
موضوع مطلب :